اسلایدر

عاشقانه

عاشقانه


سلام به همه عزیزان امیدوارم لحظات خوبی داشته باشند

همه در تلاشند...

همه  در گذرند

و زندگی را در لابه لای  سنگها جستجو می کنند ...

گوییا سنگها بهتر از آنان می دانند..

اما من به دور از تمام این روزمره گی ها به غریبی دلم می اندیشم

...به دل خسته ام... به قلب پر امیدم...

خوب می دانم

کوچه پس کوچه های زندگی ذهنم را از تمام واژه های زشت و زیبا پاک کرد...

دیگر نمی دانم کدامین واژه شایسته غربت قلبم است ...

چقدر زود باوریم...زود دل می بندیم.و سخت فراموش می کنیم...

دنیای غریبی دارند این آدمها...

کاش ناممان اشرف مخلوقات نبود ونیروی تفکر نداشتیم

تا بر خودمان ومردمانمان وبر بی کسی مان دل بسوزانیم...

کاش پرنده بودیم که هرروز بی خیال از تمام دغدغه های زندگی پرواز می کردیم...

پرواز....

امروز نه دلم برای خودم سوخت نه برای دلم...

انگار آنچنان مهم نبود...

مهم  نبود شکوفه ها را ببینم یا نه...

مهم نبود گل نر گس در مقابل سردی هوا شاداب تر است یا نه

...مهم نبود باران ببارد یا نه..

.مهم این بود که زندگی رو بیشتر از همیشه دوست داشتم

و شاید او هم در همه دلتنگی هایش به یاد من بود...

این مهم بود

| |

 

از خـسـتـگـی تـمـام تـنـم درد گـرفـتـه اسـت 
دسـت هـایـم پـیـنـه بـسـتـه انـد 
پـاهـایـم بـی رمـق
خــوابــم مــی اید
مـی خـواهـم بخوابم
رهـگـذری مـی پـرسـد : چـه کـرده ای ؟ 
نـمـی دانـد مـگـر ؟!!!! 
زنـ - ــد گـ - ــی!!!!!!!!

| |

سهراب گفتی: چشمها را باید شست... شستم ولی.............!

گفتی: جور دیگر باید دید............ دیدم ولی............!

گفتی زیر باران باید رفت.... رفتم ولی.....!

او نه چشمهای خیس و شسته ام را...

نه نگاه دیگرم را... هیچ کدام را ندید!!!!!

فقط زیر باران با طعنه ای خندید و گفت:

دیوانه ی باران ندیده !!!

| |

 

چـرا سـاکـت نـمـی شـوی؟

صـدای نـفـس هـایـت . . . در آغـوش ِ او

از ایـن راه ِ دور هـم آزارم مـی دهـد !!!

لــعــنــتــی . . . آرامـتـر نـفـس نـفـس بـزن !

| |

عاشقی از آن کارهاییست که به من نمیآد!
از آن نقش‌ هاییست که نمی‌تونم بروم در قالبش
نمی‌تونم خوب درش بیارم…
نمی‌توانم تحملش کنم.
تازه فهمیدم برای زنده ماندن
لازم نیست نگا‌تنفستدلت… به کسی بند باشد.
تازه فهمیدم تقدیر بعضی دست‌ها خالیست،
تقدیر بعضی اسمها تنهایی
تازه فهمیدم به این زندگی عادت کردم
این‌که بهانه نباشم برای کسی
این که بهانه نباشد برایم کسی
این‌که می‌شود تنهایی قدم زد

تنهایی آواز خواند تنهایی رقصید

اینکه “من” هم برای خودش کسیست

حتی بدون “تو”…

| |

زمـآن هیـج دردی را دوآ نکــرد..

این مَن بودَم

که به مــرور زمـآن عـآدت کردم..

و بـآ این هـَمه،

چهـ اجبـآر سخـتی اســت،خــَنده...

و بـآور کنیــد که مـَن خوشحـالــَم!

| |

آدم هــا بـراي هــم سنگ تمــام مـي گذارنــد،

امــا نـه وقتــي کــه در ميانشــان هســتي،

نــــــــه..،

آنجــا کــه در ميــان خـاک خوابيــدي،

سنـــگِ تمــام" را ميگذارنـد و مــي رونــد...

| |